تغییر رفتار
دست نوشته های یخی
به نام نامی که جز نام او نامی نیست...
تغییر رفتار

سلام ب دوستای گلم ک همیشه چشاشونو درد میارن و آپ های منو می خونن

این هفته پر بود از بد رفتاریای خودم

کلن همه میگن عوض شدی!

چون خودم میخواستم

خواستم طوری بد باشم ک بقیه این روزامو حتی یادشون هم نیاد

بلاخره سرتون رو درد نیارم

360 درجه تغییر کردم

می ریم تو این هفته:

یکی از بکس باشگاه عاشق من شده

اووووووف!

ضایع بازی در نمیاره ، نمی چسبه و کلن خوبه

نمی دونم دوسش داشته باشم آیا!؟ ها!؟

این مریضی ها هم ک ریخته بر سر من

تو ی هفته سه بار دکمل رفتم

دندونپزشکی هم رفتم

دندونم می دردید ولی این دکملی ک همیشه پیشش می رفتم واسه هفته ی بعد وقت داد

منم داشتم دندون مرگ می شدم

پ رفتم ی دکمل دیگه

+تا حالا اونجا نرفته بودم

اولش ک وارد مطب شدم

دکتره یه دستش رو دندون مریض بیچاره بود

هویژوری داشت منم ویزیت میکرد

ندیده گف : باس عصب کشی کنی

استرس منو فرا گرف

گفتش نیم ساعت وایسا کاره این مریضم تموم شه بعد بیا عملیاتمو روت انجام بدم

وایسادیم مگس پرونی تا مریضه بره

نشستم رو صندلی از اون میله ها گذاش رو دندونم و فشار داد گف : درد  میگیره ؟

گفتم : ن

رو ب مامی گف: دختر شما مشکل حافظه داره

می گم : وقتی دست میزنی درد نمیگیره

برو مشکلت رو با خودت حل کن بعد بیا دندون مردم رو بترکون

دکتره گف : الان برات ی عکس می نویسم تا مشکل دو روییت برطرف بشه

منم گفتم : بی زحمت ی قرص اعصاب هم واسه خودتون بنویسین بلکه یکم عقلتون کار کنه تا دندون مردم رو با آدامس اشتب نگیرین

مامی منو کشید بیرون تا دیگه ب دعوا ادامه ندم!

خلاصه ..... دکتره ی خنــــــــگ!!! دیوونس باو

شمبه ک میخواستیم با بکس بریم بیرون

بعد ی اس ب همه سند تو آل کردم ک : شمبه چ کاره این؟

وقتی داشتم مارک میکردم اشتباهی مائده رو هم مارکیدم

ج داد گف: چی بود مگه؟ منم گفتم الان باور نمیکنه اشتب فرستادم

گفتم: میخواستم برم بیرون

گف: یکی از دوستام نارحت میشه

گفتم : باشه پ بای

ولی باس بش میگفتم اشتب اس دادم ؟ ب نظرتون باور میکرد؟!

نیدونم والا!

بذگریم

رفته بودم کلاس ریاضی معلممون گوشیشو تو عروسی گمیده بود

رف شکایت کرد

چن روز تعطیلی بود پی گیری نکردن

معلمم هم بیخیال شد

رف خطشو سوزوند از روش یکی دیگه زد

بعد مدتی یکی بهش اس میده : چرا این خطتو وصل کردی؟

اینم میزنگه بش

ی پسمله گوشیو ورمیداره باش میحرفه

پسره هم ک گیج

اسم اون دختری ک باش دوس بود + فامیلیه دختره رو میگه

شوهره معلمم ی فامیل داش با این فامیلی ک پسمله لو داده بود

میزنگه و موضوع رو بهشون میگه

دختره رو هم گیر میارن و گوشیو پس میگیرن

حالا خونواده ی دخمله با کمال اعتماد به نفس

میگن: گوشی رو پیدا کرده بود میخواست پس بده!!!!

حالا خودمونیما

هم دوس پسرش لو رف هم دزدیش

خاک تو سرش با چ اسکلی دوس بود

4شمبه هم ک 13بار هی گفیدن امتحان جغدمون کنسله، کنسل نی

تا اینکه ناظممون گف کنسل شده

ما بسی ذوقیدیم و پای کوبی کردیم

همون لحظه ناظممون اومد رید ب هیکلمون

امتحان زیست هم دادیم

ک من ی سوال رو هم ازش بلد نبودم

همه رو از اینو اون گرفتم

با شیوه ی open book هم سر دینی ی دور درسمو دوره کردم

+مرض مانتوش خاکی شده بود ، بش میگم پاکش کن

میگه : خاکی شو قبل از اینکه خاکت کنن

بچه ها با من گشتن شاعر شدن

ی وصیت نامه هم نوشته مرض خانوم

اصن توپ!!!

دس یکی از بچه هاس

بعد میگیرم میذارم بوخونین

خیلی بایاله

+ی عکس تو آپ قبلی گذاشته بودم

(عکس بکس)

هیچکس نفهمید کی ب کیه!

ایستاده از راست:

کیان آ

شم شم

آیدا

هدیه (خواهر شوهرم)

پشت هدیه : مریم (رفته از این مدرسه)

بقل هدیه : حدیث

پشت حدیث : سارا

بقل حدیث : اف اف(رفته)

پشت اف اف : عارفه زن ایلجیما (رفته)

بقل اف اف: شیدا

پشت شیدا : نگین

بقل شیدا : فاطیما (رفته)

پشت فاطیما : من

نشسته از راست :

هستی

زبر (رفته)

روشی

پریا

+ مامی گفته میخواد عید واسم گوشی بخره

ما 27 اسفند داریم میریم اصفهان

من روزای آخر مدرسه رو خییییییییییلی دوس دارم چون بسی خوش میذگره

ولی متاسفانه امسال زود میریم

سوال هفته : عید کجا میرین؟!

این متن روهم خودم گفیدم :

چ شد آن دلگرمی هایت دلگرمی هایم؟

چ شد آن مهربانی هایت مهربانی هایم ؟

چ شد آن بودن هایت بودن هایم؟

حال این ها نیست.... حال اکنون دل من است و این همه خاطره ...

ده لعنتی!

تو ک میخواستی بروی

چرا مرا مجنون خود کردی؟؟؟؟

پس آن همه خاطراتمان چ می شود؟؟؟

آن همه اشک هایمان ک بر روی شانه های یکدیگر ریخیتیم ؟؟؟

حال منم و ....

تنهایی......

در نبودت اصلا ب تو فکر نمیکنم!

آری!

با تو زندگی میکنم.....

ای تمام زندگی من.......

هر نفسم وابسته ب توست........

آخر چرا انقدر نفهم است؟؟؟

دلم را میگویم.....

آخر دل دیوانه !

تنهایت گذاشت و رفت.....

دست از سر او بردار......

او دیگر مال تو نیست.......

آری!

بی خبر رفت.....

آری!

بدون تو رفت.......

شاید .... شاید خبر ندارد دارم جان میدهم در نبودنش ....آری حتما چنین است......

وگرنه بر می گشت نه ؟!؟!؟!؟

با تنهایی هایم چ کنم ؟

من قبل از او نیز تنها بودم......

اما.........

وعده های بودنش مرا از پای در آورد......

وگرنه من ک عادت داشتم.........

اصلا فدای سرش.......

ب خاطر.......چشمانش .......... میگذرم......

دوباره سلام تنهایی....... منم آن آشنای قدیمی........

دوباره آمدم.................

.

.

.

.

.

.

.

.

.

عکس هفته:

 

 

.

.

.

.

 

.

 

هی کافه چی!

دستور بده قلیان بیاورند

و پاسور هم

و مرد هارا دور میز من جمع کن......

شاید غیرتی شد و برگشت............!

.

.

.

.

.

دنیا آدمایی داره ک سکوت تورو در برابر ضعف ادبشون ب پای نفهمیت میذارن ن بزرگواریت

اما تو بزرگوار بمون!

عمرا اگه بفهمن داری ب روشون نمیاری بلاهایی رو ک سرت آوردن.....

اگه صبرت هم تموم شد نرو!

معرفت تازه از اونجا شروع میشه.........

 

 

 

 

هنر نمایی بر تخته کلاس:


عسک خودمه ، شبیه مجرما کردم خودمو:

 



نظرات شما عزیزان:

مریم
ساعت19:05---20 اسفند 1391
دلتنگی یعنی

دم به دقیقه گوشی ات را آنلاک کنی

و وانمود کنی داری ساعت را می بینی!


مریم
ساعت19:05---20 اسفند 1391
دلتنگی یعنی

دم به دقیقه گوشی ات را آنلاک کنی

و وانمود کنی داری ساعت را می بینی!


مریم
ساعت19:05---20 اسفند 1391
دلتنگی یعنی

دم به دقیقه گوشی ات را آنلاک کنی

و وانمود کنی داری ساعت را می بینی!


مریم
ساعت10:42---17 اسفند 1391
نه نمیدانی! هیچکس نمیداند!
پشت این چهره ی ارام در دلم چه میگذرد!
نمیدانی کسی نمیداند!...
این ارامش ظاهر و این دل ناارام چقدر خسته ام میکند....!


مریم
ساعت18:46---16 اسفند 1391
دیـــوار احســـاس مـــــن را،

همــــــــــــــــــــــــــ ه…

کـــوتــــاه مے پــــندارنــــد ،

امـــــــا چـــه مے دانـــــنـــــــد ،

در پـــــــس ایـــــن دیـــــوار کوتــــاه ،

زمـــــیــنــــش عـــمـــق فـــــــــــراوان دارد…


یکتا
ساعت18:00---16 اسفند 1391
اتفاقا کل کارای رو دوجین کرد!!
بسم الله !! دختر الکی خودتو سیا و کبود نکن...! مگه بیکاری میخوای طرف چاله میدون ما پیدات بشه؟!


یکتا
ساعت18:00---16 اسفند 1391
اتفاقا کل کارای رو دوجین کرد!!
بسم الله !! دختر الکی خودتو سیا و کبود نکن...! مگه بیکاری میخوای طرف چاله میدون ما پیدات بشه؟!


یکتا
ساعت17:58---16 اسفند 1391
اتفاقا کل کارای رو دوجین کرد!!
بسم الله !! دختر الکی خودتو سیا و کبود نکن...! مگه بیکاری میخوای طرف چاله میدون ما پیدات بشه؟!


maryam
ساعت23:39---13 اسفند 1391
سلاممم!اومدی اصفهان به ما هم سر بزن!!

مریم
ساعت18:57---13 اسفند 1391
چه “شوری” میزند دلم وقتی…

در چشم دیگران

انقدر “شیرین” میشوی !


مریم
ساعت18:49---13 اسفند 1391
من خیلی وقته کارت قرمزمو گرفتم

فقط دارم آروم آروم زمینو ترک میکنم واسه وقت کشی . . .


ﬡᙢᗩᖇᎩ ᒎᗝ〇ᗝ〇ᗢ〇
ساعت13:38---13 اسفند 1391
oooo axetunam didim


cashm sar mizanam




نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:, (20:48) |